غزل شمارهٔ 398
1. هیچکس بی نعمت الله هست نیست
2. قاتل شه خالی از شه هست نیست
3. بر در میخانه مست افتاده ایم
4. همچو ما در هیچ درگه هست نیست
5. ماه من روشن شده از آفتاب
6. بر سپهر جان چنین مه هست نیست
7. عاشق و مستیم و جام می به دست
8. عاقل مخمور آگه هست نیست
9. کل شیئی هالک الا وجهه
10. این چنین وجهی موجه هست نیست
11. بر در کریاس سلطان وجود
12. غیر سید را دگر ره هست نیست
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده