شاه نعمت‌الله ولی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 423

1. عاشقی جان را به جانان داد و رفت

2. ماند این دنیای بی بنیاد و رفت

3. در خرابات مغان مست و خراب

4. سر به پای خم می بنهاد و رفت

5. قطره آبی به دریا در فتاد

6. چون توان کردن چنین افتاد و رفت

7. شاهبازی بود در بند وجود

8. بند را از پای خود بنهاد و رفت

9. زندهٔ جاوید شد آن زنده دل

10. تا نگوئی مرده شد بر باد و رفت

11. سرعت ایجاد و اعدام وی است

12. در زمانی ماهروئی زاد و رفت

13. بنده بودم ، بندگی کردم مدام

14. سید آمد بنده شد آزاد و رفت


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* از آن پس نمیرم که من زنده‌ام
* که تخم سخن من پراگنده‌ام
شعر کامل
فردوسی
* بی محبت مگذران عمر عزیز خویش را
* در بهاران عندلیب و در خزان پروانه باش
شعر کامل
صائب تبریزی
* گویند قرابه گر مسلمان نبود
* او را تو چه گویی که کدو می‌سازد
شعر کامل
خیام