غزل شمارهٔ 424
1. رند سرمستی ز پا افتاد و رفت
2. سر به پای خم می بنهاد و رفت
3. بی خیانت او امانت را سپرد
4. عاشقانه جان به جانان داد و رفت
5. گندم و جو کاشت خرمن گرد کرد
6. داد خرمن را همه بر باد و رفت
7. شد مجرد خرقه را اینجا گذاشت
8. ماند این دنیای بی بنیاد و رفت
9. هر که او با ما درین دریا نشست
10. در محیط بیکران افتاد و رفت
11. گرچه بسیاری غم هجران کشید
12. وصل او چون یافت شد دلشاد و رفت
13. لطف سید بندهٔ خود را نواخت
14. بنده شد از لطف او آزاد و رفت
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده