شاه نعمت‌الله ولی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 427

1. عاشقی جان را به جانان داد و رفت

2. رو به خاک راه او بنهاد و رفت

3. تن رفیقی بود با او یار و غار

4. عاشقانه ناگهان افتاد و رفت

5. بر سر کویش رسید و سر نهاد

6. بند را از پای خود بگشاد و رفت

7. هر زمان نقشی نماید لاجرم

8. کرد روی چون نگاری شاد و رفت

9. زندهٔ جاوید شد ای جان من

10. گرچه می گویند او جان داد و رفت

11. آمد اینجا و غم عالم نخورد

12. زان روان شد مظهر ایجاد و رفت

13. بنده بودی بندگی کردی مدام

14. سید آمد بنده شد آزاد و رفت


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* خدا را ای نصیحتگو حدیث ساغر و می گو
* که نقشی در خیال ما از این خوشتر نمی‌گیرد
شعر کامل
حافظ
* در قیامت می شود شیرین، زبان در کام ما
* تلخی بادام ما را شور محشر می برد
شعر کامل
صائب تبریزی
* بگیر دست بتی وز زمانه دست بدار
* غلام سرو قدی باش و از جهان آزاد
شعر کامل
عبید زاکانی