شاه نعمت‌الله ولی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 429

1. یار ما زاری ما نشنید و رفت

2. آمد و در حال وا گردید و رفت

3. زلف او در تاب رفت از دست ما

4. دل ربود و سر ز ما پیچید و رفت

5. جان ما را یک زمان دلشاد کرد

6. حال ما را یک زمان وا دید و رفت

7. عمر ما بود و روان از ما گذشت

8. گفتمش بنشین دمی نشنید و رفت

9. گر چه او با جان منش پیوندهاست

10. بی وفا پیوند خود ببرید و رفت

11. عقل آمد تا مرا راهی زند

12. رند مستی دید از او ترسید و رفت

13. نعمت الله بود یار غار ما

14. گوشه ای از بوستان بگزید و رفت


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* در این باغ از خدا خواهد دگر پیرانه سر حافظ
* نشیند بر لب جویی و سروی در کنار آرد
شعر کامل
حافظ
* عارف گوینده بگو تا که دعای تو کنم
* چونک خوش و مست شوم هر سحری وقت دعا
شعر کامل
مولوی
* به نوبت‌اند ملوک اندرین سپنج سرای
* کنون که نوبت تست ای ملک به عدل گرای
شعر کامل
سعدی