شاه نعمت‌الله ولی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 486

1. جان بی جانان تن بی جان بود

2. خوش نباشد جان که بی جانان بود

3. کنج دل گنجینهٔ عشق وی است

4. آنچنان گنجی در این ویران بود

5. چشم ما بسته خیالش در نظر

6. روشنی دیدهٔ ما آن بود

7. آفتابست او و عالم سایه بان

8. این چنین پیدا چنان پنهان بود

9. دل به دریا ده بیا با ما نشین

10. زانکه اینجا بحر بی پایان بود

11. دو نماید صورت و معنی یکی است

12. موج و دریا نزد ما یکسان بود

13. نعمت الله در خرابات مغان

14. دیدم او ساقی سرمستان بود


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* قلم پوشیده می‌رانم که اسرارم نهان ماند
* اگر چه آتش سوزان به نی نتوان نهان کردن
شعر کامل
خواجوی کرمانی
* منعم از دلبستگی آزار دنیا می کشد
* تا گهر دارد صدف تلخی زدریا می کشد
شعر کامل
صائب تبریزی
* باد آمد و بوی عنبر آورد
* بادام شکوفه بر سر آورد
شعر کامل
سعدی