شاه نعمت‌الله ولی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 487

1. عقل کل در عشق سرگردان بود

2. لاجرم دایم چنین حیران بود

3. چرخ می گردد به عشقش روز و شب

4. همچو این درویش سرگردان بود

5. خود گدائی را کجا باشد مجال

6. اندر آن حضرت که آن سلطان بود

7. نوش کن دُردی درد او مدام

8. زانکه دُرد درد او درمان بود

9. گنج عشق او بجو در کنج دل

10. گنج او کنج دل ویران بود

11. روی چون ماهان بود تازه مدام

12. هر که او امروز در ماهان بود

13. سید مستان ما دانی که کیست

14. آنکه دایم مست با مستان بود


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* از دو عالم دست کوته کن چو سرو آزاده‌وار
* کانکه کوته دست باشد در جهان سرور شود
شعر کامل
خواجوی کرمانی
* دل من رای تو دارد سر سودای تو دارد
* رخ فرسوده زردم غم صفرای تو دارد
شعر کامل
مولوی
* تا خار غم عشقت آویخته در دامن
* کوته نظری باشد رفتن به گلستان‌ها
شعر کامل
سعدی