غزل شمارهٔ 496
1. نقطه در دایره نمود و نبود
2. بلکه آن نقطه دایره بنمود
3. نقطه در دور دایره باشد
4. نزد آن کس که دایره پیمود
5. اول و آخرش به هم پیوست
6. نقطه چون ختم دایره فرمود
7. دایره چون تمام شد پرگار
8. سر و پا را به هم نهاد آسود
9. به وجودیم و بی وجود همه
10. به وجودیم ما و تو موجود
11. همه عالم خیال او گفتم
12. باز دیدم خیال او ، او بود
13. خوشتر از گفته های سید ما
14. نعمت الله دگر سخن نشنود
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده