غزل شمارهٔ 981
1. عالم عرض است و جوهرش حق
2. این است رموز سر مطلق
3. جانست چو موج و دل چو دریا
4. مائیم حباب و تن چو زورق
5. گنجیم و طلسم مائی ماست
6. بگشای به عشق بند مغلق
7. عاشق صور است و معنی معشوق
8. وین هر دو ز عشق گشته مشتق
9. عشقش به اشارت اصابع
10. کرده مه بدر عقل را شق
11. ما بلبل گلستان عشقیم
12. نالان به نوای خوش به رونق
13. مستیم و خراب همچو سید
14. گویای اناالحقیم و بر حق
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده