غزل شمارهٔ 101
1. رسید و آن خم ابرو بلند کرد و گذشت
2. تواضعی که به ابرو کنند، کرد و گذشت
3. نوازشم به جواب سلام اگر چه نداد
4. تبسمی ز لب نوشخند کرد و گذشت
5. به جذبهٔ نگهی کز پیش کشان میبرد
6. چه صیدها که اسیر کمند کرد و گذشت
7. کرشمهای که جنون آورد تعقل آن
8. بلای دانش سد هوشمند کرد و گذشت
9. یکی قبول نکرد از هزار تحفهٔ جان
10. بهانه غمزهٔ مشکل پسند کرد و گذشت
11. که بود این ، که ز چشم بدش گزند مباد
12. که جان بر آتش شوقم سپند کرد و گذشت
13. رسید و باز به اندک ترحمی وحشی
14. زبان شکوه به کام تو بند کرد و گذشت
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده