غزل شمارهٔ 105
1. ناز برگیرد کمان در وقت ترکش بستنت
2. فتنه پاکوبان شود هنگام ابرش جستنت
3. لاله آتشناک رویاند ز آب و خاک دشت
4. ز آب خوی رخساره از گرد سواری شستنت
5. پیش دست و قبضهات میرم که خوش مردم کش است
6. در کمان ناز تیر دلبری پیوستنت
7. تا چه آتشها کند بر هر سر کویی بلند
8. شوخی طبع تو و یک جا دمی نشستنت
9. وحشیم من جای من میدانگه نخجیر تست
10. نیستم صیدی که باید کشت و باید خستنت
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده