وحشی بافقی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 140

1. ماه من گفتم که با من مهربان باشد ، نبود

2. مرهم جان من آزرده جان باشد ، نبود

3. از میان بی موجبی خنجر به خون من کشید

4. اینکه اندک گفتگویی در میان باشد ، نبود

5. بر دلم سد کوه غم از سرگرانیهای او

6. بود اما اینکه بر خاطر گران باشد ، نبود

7. خاطر هرکس از و می‌شد، به نوعی شادمان

8. شادمان گشتم که با من همچنان باشد ، نبود

9. وحشی از بی لطفی او سد شکایت داشتیم

10. پیش او گفتم که یارای زبان باشد، نبود


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* کس نیست که افتاده آن زلف دوتا نیست
* در رهگذر کیست که دامی ز بلا نیست
شعر کامل
حافظ
* چنین است رسم سرای فریب
* گهی در فراز و گهی در نشیب
شعر کامل
فردوسی
* به هیچ یار مده خاطر و به هیچ دیار
* که بر و بحر فراخست و آدمی بسیار
شعر کامل
سعدی