وحشی بافقی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 157

1. لب بجنبان که سر تنگ شکر بگشاید

2. شکرستان ترا قفل ز در بگشاید

3. غمزه را بخش اجازت که به خنجر بکند

4. دیده‌ای کو به تو گستاخ نظر بگشاید

5. ره نظارگیان بسته به مژگان فرما

6. که به یک چشم زدن راه گذر بگشاید

7. در گلویم ز تو این گریه که شد عقدهٔ درد

8. گرهی نیست که از جای دگر بگشاید

9. شب مارا به در صبح نه آن قفل زدند

10. که به مفتاح دعاهای سحر بگشاید

11. همه را کشت، بگویید که با خاطر جمع

12. این زمان باز کند تیغ و کمر بگشاید

13. راه تقریب حکایت ندهی وحشی را

14. که مبادا گله را پیش تو سر بگشاید


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* اول ز تحت و فوق وجودم خبر نبود
* در مکتب غم تو چنین نکته دان شدم
شعر کامل
حافظ
* کسی که قیمت ایام وصل نشناسد
* ببایدش دو سه روزی مفارقت کردن
شعر کامل
سعدی
* چندت کنم حکایت شرح این قدر کفایت
* باقی نمی‌توان گفت الا به غمگساران
شعر کامل
سعدی