وحشی بافقی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 386

1. آتشی در جان ما افروختی

2. رفتی و ما را ز حسرت سوختی

3. بی‌وداع دوستان کردی سفر

4. از که این راه و روش آموختی

5. گرنه از یاران بدی دیدی چرا

6. دیده از دیدار یاران دوختی

7. بی‌رخ او طرح صبر انداختی

8. ای دل این صبر از کجا آموختی

9. وحشی از جانت علم زد آتشی

10. خانمان عالمی را سوختی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ضرورتست که عهد وفا به سر برمت
* و گر جفا به سر آید هزار چندینم
شعر کامل
سعدی
* لاله‌اش از سیلیت نیلوفری شد آه آه
* ای معلم شرم از آن رویت نشد رویت سیاه
شعر کامل
وحشی بافقی
* وفا خار ره است، ارنه برای آشیان ما
* به هر گلشن که باشد، مشت خاری می شود پیدا
شعر کامل
صائب تبریزی