امیرخسرو دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 470

1. دلم برون شد از غمت، غمت ز دل برون نشد

2. زبون شدم که بود کو ز دست غم زبون نشد

3. به جلوه گاه نیکوان که هست جلوه بلا

4. کسی درون پرده شد که از بلا برون نشد

5. ز آب چشم عاشقان کجا ز دیده تر کند

6. ز شوخی شکرلبان دل کسی که خون نشد

7. چه ناله ها که کرد دل که یار از آن خود کند

8. رخ نکویی مرا چه حیلت است چون نشد؟

9. چو مردنی شدم ز غم، چه جویم از کسی دعا؟

10. که از دعای مردمان حیات کس فزون نشد

11. ندانم این که چون زیم، حیات دل چسان بود؟

12. ز جادویی که خسرو از دلت به صد فسون نشد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* خبرت هست که در شهر شکر ارزان شد
* خبرت هست که دی گم شد و تابستان شد
شعر کامل
مولوی
* صبا خاک وجود ما بدان عالی جناب انداز
* بود کان شاه خوبان را نظر بر منظر اندازیم
شعر کامل
حافظ
* نه من خام طمع عشق تو می‌ورزم و بس
* که چو من سوخته در خیل تو بسیاری هست
شعر کامل
سعدی