غزل شمارهٔ 30
1. با حریفان چو نشینی و زنی جامی چند
2. یاد کن یاد ز ناکامی ناکامی چند
3. بی تو احوال مرا در دل شبها داند
4. هر که بی هم چو تویی صبح کند شامی چند
5. باده با مدعیان میکشی و میریزی
6. خون دل در قدح خون دل آشامی چند
7. بوسهای چند ز لعل لب تو میطلبم
8. بشنوم تا ز لب لعل تو دشنامی چند
9. گرچه در بادیهٔ عشق به منزل نرسی
10. اینقدر بس که در این راه زنی گامی چند
11. هاتف سوخته کز سوختگان وحشت داشت
12. مبتلی گشت به همصحبتی خامی چند
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده