کمال خجندی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 643

1. ما به فریاد آمدیم از ناله شبهای خویش

2. پرسشی میکنز رنجوران شب پیمای خویش

3. با همه خندان لبی بر من بگرید شمع جمع

4. گر برو پیدا کنم این سوز ناپیدای خویش

5. من که بیقیمت نرم پیش کسان از خاک راه

6. خود فروشیها کنم گر خوانیم مولای خویش

7. تا به بالای بلندت سر فرو آورده ام

8. سر بلندم راستی از همت والای خویش

9. سرو بر طرف چمن وقتی به جای خویش بود

10. تا تو سوی او برفتی او برفت از جای خویش

11. حسن و زیانی بناگوش ترا زیبد که یافت

12. خلعت سودای زلفت راست بر بالای خویش

13. هم به خاک پات کش بر دیده بنشاند کمال

14. گ ر فرستنی سوی او گردی ز خاک پای خویش


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* هر جامه که بر قامت عشاق بریدند
* عشق تو به سر پنجه قدرت کفنش کرد
شعر کامل
فروغی بسطامی
* عالم شهر گو مرا وعظ مگو که نشنوم
* پیر محله گو مرا توبه مده که بشکنم
شعر کامل
سعدی
* نصیحتی کنمت بشنو و بهانه مگیر
* هر آن چه ناصح مشفق بگویدت بپذیر
شعر کامل
حافظ