غزل شمارهٔ 160
1. خوشا جانی که جانانش تو باشی
2. خوشادردی که درمانش تو باشی
3. بباید ترک جان گفت و بسر رفت
4. بآن راهی که پایانش تو باشی
5. نه با ایمان بود کارش نه با کفر
6. هر آنکس کفر و ایمانش تو باشی
7. خرد زنجیری و دیوانهٔ شد
8. که خود زنجیر جنبانش تو باشی
9. بشوئی پا و سر در عشق اسرار
10. که شاید گوی چوگانش تو باشی
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده