لینک اشتراک گذاری
کپی شد
سنایی_حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقهالباب الثامن ذکرالسطان یستنزل‌الامان
شمارهٔ 1-یمدح السلطان الاعظم مالک رقاب الامم سلطان سلاطین العالم یمین‌الدّولة و امین‌الملّة کهف‌الاسلام والمسلمین ابا الحارث بهرامشاه‌بن مسعود نوّراللّٰه مضجعه : ای سنایی به گرد رضوان پوی
شمارهٔ 2-اندر بدایت پادشاهی بهرامشاه : مثَل ابتدای دولت شاه
شمارهٔ 3-فی خصاله و فضیلته : عرش اگر بارگاه را زیبد
شمارهٔ 4-فی صفة سهمه و اقباله : از مدد نیزه نیزه بود آن روز
شمارهٔ 5-در بیداری از خواب غفلت گوید : بنه ای عدل تو بقای جهان
شمارهٔ 6-فی تنبیه الملک و کلمة الحق بغیر المداهنة : ای ز انصاف و عدل بالاتر
شمارهٔ 7-خواب عبداللّٰه‌بن عمربن‌الخطّاب : دید یک شب به خواب عبداللّٰه
شمارهٔ 8-حکایت زن دادخواه با سلطان محمود : آن شنودی که بود چون در خورد
شمارهٔ 9-حکایة فی عفوالملک و عدله : احنف قیس بهر جمعی اسیر
شمارهٔ 10-در وصف بدان گوید : من ندانم ز جملهٔ اشرار
شمارهٔ 11-حکایت در عدل سلطان : گفت روزی حکایتی پیری
شمارهٔ 12-در خون ناحق ریختن حکایت مأمون : چون تبه شد خلافت مأمون
شمارهٔ 13-التمثّل فی عصمة قتل المظلوم : همچنین شاه ماضی با جود
شمارهٔ 14-حکایت در حلم و بردباری نوشیروان : حاجبی بُرد جام نوشروان
شمارهٔ 15-در عدل پادشاه و صفت آن : عدل کن زانکه در ولایت دل
شمارهٔ 16-حکایت در عدل و سیاست و جود پادشاه : روزی از روزها به وقت بهار
شمارهٔ 17-حکایت : شحنه‌ای در دهی شبی سرمست
شمارهٔ 18-فی معانی القاضی الجاهل الظالم : آن شنیدی که در دهی پیری
شمارهٔ 19-در کفایت و رای پادشاهی : شاه شاهان یمینِ دین محمود
شمارهٔ 20-حکایت اندر حلم و سیاست و تحمّل پادشاه از رعیت : گفت یک روز کوفیی به هشام
شمارهٔ 21-حکایت در عفو پادشاه : آن شنیدی که گفت نوشروان
شمارهٔ 22-اندر معنی بیداری ملوک و سلاطین و حفظ و بخشش ایشان : شاه محمود زاولی به شکار
شمارهٔ 23-فی حفظ اسرارالملک و کفایته و کتمانه : با سلاطین چو گفت خواهی راز
شمارهٔ 24-در پند و نصیحت پادشاه گوید : همه خلق آنچه ماده وانچه نرند
شمارهٔ 25-در حلم پادشاه و احتمال از زیردستان : بشنو تا ابوحنیفه چه گفت
شمارهٔ 26-در عدالت و ستم ناکردن : شاه چون بستد از رعیّت نان
شمارهٔ 27-حکایت اندر کار نادانی و بی‌سیاستی پادشاه : به نقیبی بگفت روزی امین
شمارهٔ 28-فی تقلیدالملک : کس به تدبیر سفله ملک نراند
شمارهٔ 29-در بینوایی و فقر دبیران گوید : ور دبیر از تو بی‌نوا باشد
شمارهٔ 30-اندر رادی و حسن سیرت پادشاه : سال قحطی یکی به کسری گفت

حمایت مالی

حمایت مالی داوطلبانه و اختیاری

ابیات برگزیده

* با آن همه بیداد او وین عهد بی‌بنیاد او
* در سینه دارم یاد او یا بر زبانم می‌رود
شعر کامل
سعدی
* ای ساربان آهسته رو کآرام جانم می‌رود
* وآن دل که با خود داشتم با دلستانم می‌رود
شعر کامل
سعدی
* تا نقش خیال دوست با ماست
* ما را همه عمر خود تماشاست
شعر کامل
مولوی