لینک اشتراک گذاری
کپی شد
سیف فرغانی_دیوانغزل ها
غزل شمارهٔ 541 : ای آنکه حسن صورت تو نیست در کسی
غزل شمارهٔ 542 : عاشقم زنده دلی را که تو جانش باشی
غزل شمارهٔ 543 : ای دوست بی تو ما را اندر جهان چه خوشی
غزل شمارهٔ 544 : ای غم عشق تو برده ز دل ما تنگی
غزل شمارهٔ 545 : مباد دل ز هوای تو یک زمان خالی
غزل شمارهٔ 546 : ایا بدور تو از مثل تو جهان خالی
غزل شمارهٔ 547 : در حضرت تو کآنجاسلطان کند غلامی
غزل شمارهٔ 548 : ماه سعادتم را باشد شب تمامی
غزل شمارهٔ 549 : دی مرا گفت آن مه ختنی
غزل شمارهٔ 550 : ای (که) تو جان جهانی و جهان جانی
غزل شمارهٔ 551 : در تن زنده یکی مرده بود زندانی
غزل شمارهٔ 552 : کیست درین دور پیر اهل معانی
غزل شمارهٔ 553 : ای چون تو نبوده گل در هیچ گلستانی
غزل شمارهٔ 554 : ایا بحسن رخت را لوای سلطانی
غزل شمارهٔ 555 : تعالی الله چه رویست آن بنزهت چون گلستانی
غزل شمارهٔ 556 : درتو، زهی صورت تو گنج معانی،
غزل شمارهٔ 557 : ایا بحسن رخت را لوای سلطانی
غزل شمارهٔ 558 : زمهر روی توای سرو ماه پیشانی
غزل شمارهٔ 559 : چنین که تو سمری ای پسر بشیرینی
غزل شمارهٔ 560 : ای لب لعل ترا بنده بجان شیرینی
غزل شمارهٔ 561 : ای گرفته زحدیث تو جهان شیرینی
غزل شمارهٔ 562 : بحال خود چو نظر کردم از تو می پرسم
غزل شمارهٔ 563 : دی بامداد آن صنم آفتاب روی
غزل شمارهٔ 564 : ای نو عروس حسن ترا آفتاب روی
غزل شمارهٔ 565 : زاندیشه تو که هست جان در وی
غزل شمارهٔ 566 : چو دست و روی بشویی ودر نماز شوی
غزل شمارهٔ 567 : نگاری کز رخ چون مه کند بر نیکوان شاهی
غزل شمارهٔ 568 : مرا باز اتفاق افتاد عشق سرو بالایی
غزل شمارهٔ 569 : اگر خورشید و مه نبود برین گردون مینایی
غزل شمارهٔ 570 : زهی خورشید را داده رخ تو حسن و زیبایی

حمایت مالی

حمایت مالی داوطلبانه و اختیاری

ابیات برگزیده

* زهی جماعت کوته نظر که سرو سهی را
* گمان برند که چون قد دلربای تو باشد
شعر کامل
امیرخسرو دهلوی
* گفتی، ار من بروم هیچ مرا یاد کنی
* این حکایت به کسی گوی که جان خواهد داشت
شعر کامل
امیرخسرو دهلوی
* به شوربختی ازان دل نهاده ام که نمک
* برای تلخی بادام بهتر از قندست
شعر کامل
صائب تبریزی